داستان من و دلیل تأسیس آکادمی چکاره شم؟:

میثم انتظامی جلیل

باعرض سلام و ادب! به آکادمی چکاره شم؟ خیلی خوش آمدید.

من میثم انتظامی جلیل هستم، مربی استعدادیابی، مسیرشغلی و تحصیلی و همینطور موسس آکادمی چکاره شم؟.

خوشحال میشم اگر تمایل داشتید کمی داستان من و دلیل تاسیس آکادمی رو مطالعه کنید.

تجربه ی اولین شکست واقعی در زندگی:

سال ۱۳۹۴، در سن ۲۱ سالگی بود که در رشته‌ی مهندسی مکانیک خودرو از دانشگاه فارغ التحصیل شدم، درست بعد از فارغ‌التحصیلی بود که فهمیدم خیلی به رشته‌ ای که خوندم علاقه ندارم و حتی خیلی هم در اون زمینه با استعداد نیستم.

میثم انتظامی جلیل در دانشگاه

من که از نظر تحصیلی خیلی خوب بودم و همیشه جزء نفرات برتر بودم، از این که در مسیر تحصیلی و شغلی شکست خورده بودم به شدت ناراحت بودم، دچار آشفتگی شده بودم، طوری که حس و حال هیچ چیز و هیچ کسی رو نداشتم، در پیله ی تنهاییم فرو رفته واز خدای خودم شاکی بودم که چرا اشتباه کردم؟ چرا مسیر اشتباهی رو رفتم؟ چرا ۱۵ سال از عمر با ارزشم رو در مسیری اشتباه تلف کردم؟ و چرا من؟ و همینجوری به گلایه کردن از خودم و خدا ادامه دادم و بهش گفتم که خدایا خودت باید راه رو به من نشون بدی، تو باید الان به من بگی که چیکار کنم؟

خلاصه روز ها میگذشت و من غمگین تر و آشفته تر و شاکی تر از همیشه! تا این که:

روزی که جواب و راهکار به من داده شد:

یه روزی به صورت کاملا اتفاقی یه برنامه ای رو از شبکه ۴ داشتم نگاه میکردم که کارشناس برنامه در حال صحبت درمورد رشته MBA (کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار) و DBA (دکترای مدیریت کسب و کار) بود.

مجری برنامه به کارشناس گفت که: آقای دکتر الان رشته ی   MBA  یک رشته ی جدیدی در ایرانه و همه حمله ور شدن سمت این رشته، و همه میخوان MBA بخونن، آیا این کار درسته؟ اصلا شما چه توصیه ای به جوانان و بینندگان این برنامه دارید؟

کارشناس گفت: اصلا قرار نیست که همه ی ما MBA بخونیم، اصلا ما اول باید بدونیم که چه استعدادهایی داریم؟ اصلا برای چی به این دنیا اومدیم؟ از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ و به کجا میروم آخر؟

حالا من در بُهت و حیرت فرو رفته بودم، به خودم گفتم آره این دقیقا همون چیزیه که باید انجام بدی، اینها نشونه است ، راستش اون لحظه احساس کردم که انگار خدا داره به وسیله ی اون کارشناسه با من صحبت میکنه، داره بهم جواب میده و بهم میگه که باید چیکار کنم، داره بهم میگه تو باید استعداهاتو کشف کنی و بدونی بهر چه کاری به این دنیا اومدی !.

من که جوابم رو گرفته بودم لحظه ای صبر نکردم، سریع کامپیوترم رو روشن کردم و تو گوگل جستجو کردم: چگونه استعدادهایم را کشف کنم؟

چگونه استعدادهایم را کشف کنم؟

اون موقع فقط یک دوره استعدادیابی پیدا کردم و در اون دوره شرکت کردم تا مسیر زندگیم رو پیدا کنم، راستش من تشنه ی این بودم که بدونم بهر چه کاری ساخته شدم! تشنه ی خودشناسی شده بودم! و شروع کردم به شناختن خودم و این دوره آموزشی بسیار تجربه ی جذاب و ارزشمندی برای من بود، دوره ای بود که هیچ وقت نمونه ی اون رو تا به اون لحظه در مدرسه و دانشگاه تجربه نکرده بودم.

 

پایان دوره استعدادیابی و شروع خدمت سربازی:

پایان دوره استعدادیابی و شروع خدمت سربازی

یکم اسفند ماه سال 1394 با سری کچل شده ولی ذهنی پر از علامت سوال در اوج سرمای استخوان سوز پادگان پدافند هوایی سمنان، برگ تازه ای از دفتر زندگیم ورق خورده بود.

بالغ بر ۱۵۰۰ نفر بودیم که در یک تاریخ وارد پادگان شده بودیم که از قضا همه هم تحصیل کرده بودیم، از دکترا گرفته تا فوق دیپلم، با رشته های تحصیلی متفاوت و البته با قومیت های متفاوت از سراسر ایران.

تقسیم بندی های گروهان ها انجام شد و من به واسطه ی الف بودن اسم فامیلی( انتظامی ) در گروهانی قرار داشتم که هم با لیسانسه ها،هم با فوق لیسانسه ها و هم با دکترا ها در ارتباط بودم، نکته ی جالبی که میخوام بگم اینه که تا اون موقع فکر میکردم که من تنها کسی هستم که مسیر تحصیلی و شغلی رو اشتباه رفته ام، اما با اکثریت سربازها که ارتباط برقرار میکردم به جرأت میتونم بگم ۹۰ درصد آنها هم راه را اشتباه رفته بودنند ، دکترای انرژی هسته ای در نانوایی کار میکرد، فوق لیسانس عمران، ویزیتور فروشگاه ها شده بود و… .

اون جا بود که من متوجه شدم که نه، قضیه خیلی فراتر از این داستان هاست و این مشکل اساسی نظام آموزشی کشورمونه. نظام آموزشی که هیچ تلاشی برای استعدادیابی افراد نمیکنه، و آدم ها توی چرخه ی معیوبی افتادن که بیشتر انتخاب هاشون دیمی بوده تا علمی. به خودم گفتم که میثم تو بایستی کاری برای این مشکل انجام بدی و اون جا نقطه ی عطف زندگیم بود،منی که خودم قربانی کشف نشدن یک سری از استعدادهام بودم، تصمیم گرفتم که بعد از سربازی، تبدیل به یک استعدادیاب بشم و نذارم که آدم های دیگه ای، قربانی کشف نشدن استعدادهاشون بشن و عمرشون رو در مسیری اشتباه تلف کنند.

انگار این رنجی که من کشیده بودم تبدیل به گنجی با ارزش برایم شده بود، انگار نقمت تبدیل به نعمت برای من شده بود و من رسالت زندگیم و شغل منحصر به فردم رو کشف کرده بودم.

دوران سربازی میثم انتظامی جلیل

بعد از دوره ی آموزشی سربازی در سرمای استخوان سوز سمنان، ادامه سربازی را باید در گرمای سوزان و شرجی پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز ادامه میدادم، با همه ی غم و شادی ها ادامه دادم و با کوله باری از تجربیات جدید سربازی تمام شد.

 

شروع یک ماجراجویی جدید و حرفه ای:

میثم انتظامی در کارگاه جوشکاری

قول و قرارهایی که به خودم داده بودم هنوز پابرجا بود و من بعد از پایان سربازی بلافاصله دریک شغلی مشغول به کار شدم،  مقداری از درآمد ماهیانه ام رو صرف امرار معاش و مابقی رو صرف دوره های تخصصی در زمینه استعدادیابی و مسیر شغلی میکردم، پول، زمان و انرژی بسیار زیادی را صرف آموزش دیدن، دوره دیدن، خرید کتاب و مطالعه ی آنها و شرکت در سمینارها و وبینارهای مختلف با اساتید متخصص کردم وخودم رو رشد دادم. البته هنوزهم این آموزش دیدن ها و رشد شخصی ادامه دارد.

میثم انتظامی در کارگاه کوچینگ

بعد از کسب دانش و مهارت های لازم و توانمند شدن درحوزه کوچینگ، مسیرشغلی و استعدادیابی، آروم آروم کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کردم و از خدای خودم شاکرو سپاسگزارم که دراین مسیر به نوجوانان در انتخاب رشته تحصیلی، به جوانان در انتخاب شغل منحصر به فرد و به بزرگسالان در تغییر شغل و پیدا کردن مسیر شغلی جدید کمک کرده ام و هنوز هم با عشق و علاقه های فراوان در حال کمک رسانی به انسان هایی هستم که تشنه ی خودشناسی و تغییرند.

مدرک کوچینگ میثم انتظامی جلیل

رسالت من و آکادمی چکاره شم؟:

امیدوارم تا اینجا شنیدن داستان من برای شما الهام بخش و اثر گذار بوده باشه .

آکادمی چکاره شم؟ را با این هدف و رسالت تاسیس کردم که دیگر هیچ انسانی قربانی کشف نشدن استعدادهایش نباشد وعمرش را در مسیری اشتباه تباه نکند، بلکه با کشف و پرورش استعدادهایش، شناسایی علایق واقعی و ارزش های درونیش و درنهایت پیدا کردن رسالت و هدف وجودیش، شروع به ساخت برند شخصی جدیدش کرده و این برند جدید رابه دنیای بیرون معرفی کند.

شما هم همین امروز اقدام کنید و برند شخصی واقعی تان را پیدا کنید و کسب وکار شخصی تان را راه اندازی کنید.

توصیف شخصیت خودم:

من طی سال ها خودشناسی، رشد و توسعه فردی که تا به الان از خودم داشته ام، به شناخت خوبی از خودم رسیده ام که مایلم بخشی از آن را برای شما توصیف کنم:

5 استعداد برتر من براساس متُد استعدادیابی جهانی گالوپ:

  1. نقطه قوت باور (belief)
  2. نقطه قوت یادگیرنده (learner)
  3. نقطه قوت تفکر (intellection)
  4. نقطه قوت به حداکثر رساننده (maximizer)
  5. نقطه قوت احیاگر (restorative)

علایق من:

  1. فعالیت در حوزه روانشناسی مثبت گرا (استعدادیابی، کوچینگ و رشد فردی)
  2. ساخت مستندهای علمی _ پژوهشی
  3. فعالیت در حوزه نروساینس و هوش مصنوعی
  4. تحقیق و پژوهش در زمینه ی علم مواد
  5. تدریس ریاضیات، فیزیک و دروس محاسباتی مهندسی مکانیک.

ارزش های من:

  1. اثرگذاری و مفید بودن در دنیای انسان ها (ارزشمند بودن)
  2. صداقت، اعتبار و اصالت
  3. آزادی و استقلال
  4. رشد و توسعه فردی (خود شکوفایی)
  5. پول

سرگرمی های من:

  1. فوتبال دیدن، بازی کردن و تحلیل آن
  2. دیدن مستند های علمی و ماجراجویانه
  3. مطالعه کتاب
  4. انجام آزمایشات علمی _ سرگرمی
  5. آشپزی

توانمندی و مهارت های من:

  1. کوچینگ و استعدادیابی
  2. تولید محتوا و تدریس به سبک منحصر بفرد خودم
  3. ساخت تیم های کاری در سازمان ها بر اساس نقطه قوت پرسنل
  4. ریشه یابی از مشکلات اجتماعی _ آموزشی، انجام کارهای بنیادی برای آن مشکلات و بالا بردن سطح استاندارها
  5. تعمیر ماشین آلات صنعتی و جوشکاری

شغل های منحصر به فرد من:

با توجه به موارد بالا و ترکیب کردن آنها مشاغلی که برای خودم کشف کرده ام:

۱_ مربی ۲_ مدرس ۳_ محقق ۴_ مستندساز.

سخن آخر:

ازنظرمن اولین پله موفقیت، خودشناسی هستش. خودشناسی نقطه ی پایان نداره، ازهمین امروز شروع میشه و تا لحظه ی مرگ ادامه داره، مهم اینه که ما ازهمین امروزاین شناخت از خود را شروع کنیم.

برای شروع این سفرماجراجویانه، یک جلسه کوچینگ خصوصی رایگان مهمان ما باش.

درخواست مشاوره رایگان